آیدا جونمآیدا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دنیای قشنگ آیدا

آیدا در تونل زمان

به دنیای قشنگ من خوش اومدین

آیدا و اقدامات قبل از تولدش

سلام به همه . امروز روزه تولد آیدا جونه ولی چون آتلیه هنوز عکساشو نداده چن تا از عکسایی که قبل از تولدش موقع تزیین کردن خونشون از آیدا گرفتم براتون میزارم... برای دیدن عکسهای روز تولد آیدای عزیزم  چن روز دیگه به وبلاگش سر بزنید . ممنونم آیدا جونم خیلی خوب بود و اصلا اذیت نکرد با چن تا بادکنک سرش گرم بود و فقط با اونا بازی میکرد اینجا داره فکر میکنه که بادکنکاشو کجا بچسبونه . آیدا از من میخواست که کمکش کنم تا باهم بادکنکهاشو به دیوار بچسبونیم . آیدا جونم بعد از چن ساعت پرکار وقتی کارش تموم شد کلاهشو از سرش برداشت و گفت من دیگه خسته شدم زندایی بقیه کارا با شما... اینم آخرین عکسه اون روز . آیدا خانم میره تا استراح...
20 شهريور 1392

آیدا و رستوران شب نشین

آیدا یه شب رفته رستوران شب نشین. خیلی جای قشنگیه . آیدا خیلی اونجارو دوست داشت و کلی هم بازی کرد . چن تایی هم دوست پیدا کرد . یه نی نی هم اون شب تولدش بود که چون از آیدا خوشش اومده بود از آیدا خواست که توی جشن تولدش شرکت کنه اینجا مشغوله آب بازیه... اینجا هم مشغوله بازی با بادکنکشه... اینجا توقف زمانه ... عکس درست در لحظه ترکیدن بادکنک گرفته شده این فیلا هم نماد رستورانه شب نشینه که آیدا خیلی ازشون میترسید   ...
25 مرداد 1392

آیدا خانم نماز میخونه

سلام . همون طوریکه قول داده بودم چن تا عکس از موقعی که آیدا نماز میخونه رو براتون گذاشتم . امیدوارم که لذت ببرین. هر موقع مامان آیدا میخواد نماز بخونه / آیدا هم میره چادر و سجاده شو میاره و کناره مامانش نماز میخونه . راستی اینو یادم رفت بگم آیدا حتی وضو هم میگیره .بعد به مامانش میگه مامانی الا (یعنی الله اکبر) یعنی بریم نماز بخونیم. اینجا سجاده شو باز میکنه قبول باشه عزیزم ...
15 مرداد 1392

آیدا رفته مهمونی

امروز آیدا جونم اومده خونه مامان بزرگش مهمونی . چون مامان بزرگش براش یه چادر قشنگ دوخته بود . ببینید چقدر بهش میاد . بعدا چن تا عکس از موقعی که آیدا داره با چادرش نماز میخونه رو براتون میزارم. وا این چه قیافه یی یه ؟؟؟... یه کم بخند عزیزم آره حالا شد .  آفرین بازم بخند . بیشتر بخند . قربون اون خنده های قشنگت برم     ...
14 مرداد 1392

آیدا و ماشین جدیده مامانش

امشب من و آیدا و مامانش با ماشینه جدیده مامانه آیدا اومدیم تو شهر یه دوری بزنیم .آیدا ماشین سواری رو خیلی دوس داره . خودش صدای آهنگ ماشینو زیاد میکنه و میرقصه و دست میزنه ... ...
1 مرداد 1392

آیدا و عروسکاش

اینجا آیدا رو میبینید که مشغول بازی با عروسکاشه . آیدا بزرگ تر شده و بعضی وقتا با عروسکاش حرف هم میزنه و مامانه عروسکاش میشه . مثله مامانا به عروسکاش غذا میده . بعضی وقتا اونا رو پیشه خودش میخوابونه و براشون لالایی میخونه .   ...
1 مرداد 1392

آیدا وقتی اندازه عروسکش بود

چن تا از عکسایی که آیدا اون موقع خیلی نی نی تر بوده رو براتون گذاشتم که امیدوارم خوشتون بیاد. اینجا اتاق آیدا س . آیدا خیلی خیلی عروسک داره .هر موقع میره تو اتاقش دیگه نمیشه بیاریش بیرون . ...
1 مرداد 1392

آیدا و خوابه نیمروز ...

بعد از اینکه با آیدا خانوم زحمت کشیدیم و تعداده زیادی عکس گرفتیم که چن تایی شو دیدین ایشون غذاشونو میل کردن و به استراحت نیمروزی فرو رفتن ... و من همچنان عکس میگرفتم ...
25 خرداد 1392